دکتر اکبری از همکاران نزدیک علی یونسی ـ دستیار ویژه رئیسجمهور در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی است و پیش از این هم در دانشگاههای تهران، آزاد اسلامی واحد تهران مرکز، علوم و تحقیقات، سمنان و دانشگاه مذاهب اسلامی تدریس و چندین کتاب و مقاله تألیف و ترجمه کرده است. اکبری از آموزش زبانهای مادری دفاع میکند و معتقد است آموزش زبانهای مادری حق مردم و ترویج آن بنا بر قانون اساسی وظیفه دولت است. به نظر او، آموزش زبان مادری خدشهای به زبان فارسی وارد نمیکند.
- آموزش زبانهای مادری محل مناقشه شده است. موافقان آن بر حق اقوام بر زبان فارسی تأکید میکنند و مخالفان آن، ابزار نگرانی میکنند که آموزش زبانهای مادری منجر به تضعیف زبان فارسی خواهد شد. به نظر شما، این مسئله تهدیدی برای زبان فارسی خواهد بود؟
این سئوال پیچیدهای است و جوابش هم ساده نخواهد بود و باید از منظرهای گوناگون مسئله را بررسی کرد. از منظر حقوقی شروع کنیم: مسئله آموزش زبان مادری را هم میشود از منظر حقوق طبیعی بررسی کرد و هم از منظر حقوق قراردادی که در قانون اساسی آمده است. طبیعی است که هر انسان زبانی دارد. اولین مواجهه انسان با زبان هم با زبان مادریاش است. انسان از بدو تولد ـ و حتی به نظر برخی از زبانشناسان پیش از آن ـ شروع به زبان آموزی میکند. تا حدوداً دو سالگی فقط میشنود و یاد میگیرد و بعد از آن شروع به سخن گفتن میکند و در نهایت تا ۵ سالگی زبان مادریاش را میآموزد. حتی کسانی که والدین از دو کشور دارند، با دو زبان آشنا میشوند و البته در نهایت یکی از این دو زبان بر دیگری غلبه میکند. کسی نمیتواند این حق را از کسی بگیرد. نکته دوم این است که قانون اساسی این حق را به رسمیت شناخته است و کسانی که با آموزش زبان مادری مخالف هستند، فارغ از استدلالی که میکنند، با یکی از مواد مصرّح در قانون اساسی مخالفت میکنند. قانونی که خبرگان این ملت تصویب کردهاند. بنابراین، این مخالفتها به نظرم غیرقانونی است. به عبارت دیگر، اگر کسی با آموزش زبانهای مادری به نحوی مخالفت کند، کاری غیرقانونی کرده است. بهعلاوه، حق طبیعی افرادی را زیر سئوال برده است و این کار هم به لحاظ اخلاقی درست نیست. من نمیدانم استادان موجه و دانشمندی که در فرهنگستان زبان فارسی با آموزش زبانهای مادری مخالفت کردند، آیا به این مسئله توجه داشتهاند یا خیر.
- اما به هر حال، گفتگو و بحث درباره مواد قانون اساسی و حتی حقوق طبیعی آزاد است و اگر کسی با آنها مخالفت کند، عمل غیرقانونی انجام نداده است. بهعلاوه که اعضای فرهنگستان این حق را قبول دارند اما از یک سو، از میزان آن نگران هستند و میپرسند قرار است زبانهای مادری چند ساعت در مدارس آموزش داده شود. ثانیا، آنها نگران هستند که آموزش زبانهای مادری مقدمهای برای تقاضاهای دیگر شود که در نهایت، موجودیت زبان فارسی را به خطر بیاندازد.
البته که بحث آزاد است. در مورد معتقدات هم میشود بحث کرد، آموزش زبانهای مادری که چیزی نیست. اما اینکه مخالفت با آن بدل به گفتمان غالب شود، محل اشکال است. به این معنی که ممکن است کسی از جایگاه زبانشناس با آموزش زبانهای مادری مخالف باشد و آن را نقد کند اما وقتی که کسی از جایگاه عضو فرهنگستان زبان فارسی آموزش زبانهای مادری را نقد میکند، ممکن است در پشت این مخالفت، اراده معطوف به قدرت باشد. اینجا است که برای افراد غیرمتخصص، این مخالفتها به دلیل رابطهای که میان گفتمان و قدرت وجود دارد، موجه جلوه میکند. برای این افراد، چون مخالفان آموزش زبانهای مادری عضو فرهنگستان و اساتید دانشگاه هستند، مخالفت با این مسئله درست به نظر میرسد و اتفاقاً اینجا است که باب انتقاد بسته میشود. از وقتی که اعضای فرهنگستان با آموزش زبانهای مادری مخالفت کردهاند با افراد متعددی مواجه شدهام که میپرسند چرا حرف غیرعلمی میزنید؟ بنابراین، این شبهه ایجاد شده است که آموزش زبانهای مادری دلایل موجه علمی ندارد.
اما در مورد سئوال دوم میپرسید که آموزش زبانهای مادری تهدید زبان فارسی هست یا نه، میتوان از دو جنبه عقلی و تجربی پاسخ داد. اول از منظر تجربی جواب میدهم. کشورهای متعددی در جهان داریم که دو یا سه زبان رسمی دارند، مردم به این زبانها سخن میگویند و مکاتبات هم با این زبانها صورت میگیرد. موارد متعددی را سراغ داریم از افغانستان تا کانادا و هندوستان. هیچ مشکلی هم وجود ندارد و هیچ کدام از این زبانها نه مورد تهدید قرار گرفتهاند، نه منقرض شدهاند و نه خدشهای به آنها وارد شده است. این مثالها، نهایت ترویج زبانهای دیگر است. ما که نمیخواهیم هیچکدام از زبانهای مادری را زبان رسمی کنیم. اما حتی در آن صورت هم خدشهای به زبان فارسی وارد نخواهد شد، چه برسد به اینکه تنها میخواهیم زبان مادری را چند ساعت در هفته در مدارس تدریس کنیم. بنابراین، تجربه نشان میدهد که ترویج زبانهای دیگر در کنار زبان رسمی در یک واحد جغرافیای سیاسی واحد، هیچ مشکلی برای زبان رسمی ایجاد نمیکند.
از منظر عقلی، خود زبان یک پدیده بسیار مهم و مقدس است. چون یکی از پیچیدهترین و شگفتانگیزترین اختراعات بشری است، نیز بهطوری که در نگاه برخی رویکردهای سنتی تصور میشد که واژگان منشأ قدسی دارند. بنابراین، حق نیست که اجازه بدهیم یک زبان که ساخته عالی بشری است، نابود شود. مخالفان آموزش زبانهای مادری اما در واقع دارند چنین میکنند. چگونه؟ وقتی اجازه نمیدهیم که زبانهای مادری از جمله زبان کردی، آذری، تاتی و غیره ترویج شود، وقتی اجازه نمیدهیم که به این زبانها سخن گفته شود، حتی با آن مکاتبه صورت گیرد، این زبانها به مرور از بین خواهند رفت. زبان، یک میراث مهم بشری است. مخالفت با آموزش زبانهای مادری مخالفت با یک دستاورد بشری است. انگار که کسی بخواهد با نقاشی مخالفت کند. امروزه وقتی در حفاریهای باستانشناسانه یک کاسه پیدا میشود، در موزه قرار میگیرد تا به عنوان دستاورد بشری در معرض دید قرار گیرد. آیا زبان به اندازه کوزه سفالی یا هر اثر هنری دیگر ارزش ندارد؟ آیا کشف یک کوزه سفالی در خرابههای باستانشناختی موجودیت لیوانهایی را که از آن آب مینوشیم تهدید میکند؟ آیا پاسداشت مینیاتور، نقاشی مدرن را در معرض خطر قرار داده است؟ بنابراین، اینکه آموزش زبانهای مادری تهدیدی برای زبان فارسی است، یک توهم است. در میثاق ملی و حقوقی ما نوشته شده است که زبان فارسی، زبان ملی ما است و کسی نمیتواند به این میثاق خدشه وارد کند. بنابراین، چرا نگران هستیم که زبانهای مادری برای تعدادی آموزش داده شود، ترویج شود و با آن مکاتبات صورت بگیرد؟ هیچ کس ـ تأکید میکنمـ با رفتن به کلاس زبان انگلیسی، زبان فارسیاش نه تنها تضعیف نمیشود، بلکه تواناییهای زبانیاش تقویت هم میشود. از مترجمان اگر بپرسید به شما خواهند گفت که دانستن یک زبان دیگر، به تقویت به زبانهای دیگر منجر میشود. خود من وقتی بیشتر با ظرایف زبان فارسی آشنا شدم که زبان عربی، روسی، انگلیسی، فرانسه را یاد گرفتم.
- مسلماً زبان فارسی در کل کشور تضعیف نخواهد شد، اما در همان مناطقی که آموزش زبانهای مادری اجرا میشود، ممکن است زبان فارسی تضعیف شود.
اول شما تضعیف زبان را برای من تعریف کنید.
- زبان وسیله ارتباطی افراد یک ملت است. بنابراین، تضعیف زبان فارسی به این معنا خواهد بود که در صورت آموزش زبانهای مادری اولاً افرادی که زبان مادریشان ترویج میشود، زبان فارسی را کنار خواهند گذاشت و به زبان مادری سخن خواهند گفت. ثانیاً ارتباط این افراد با دیگر افراد ایرانی که با زبان فارسی سخن میگویند، مختل خواهد شد. به این معنا، ممکن است این افراد از دیگر افراد ملت جدا و منزوی شوند. وقتی من به آذربایجان و کردستان بروم و نتوانم سخن بگویم، رابطه من با ترکها و کردهای هموطنم مختل شده است. از آن سو، وقتی یک تُرک یا کُرد به مرکز کشور بیاید ـ و با توجه به اینکه بهخصوص کردستان از استانهای محروم است و مهاجرت کردها به استانهای مرکزی برای تحصیل امکانات طبیعی خواهد بودـ و نتواند ارتباط برقرار کند، در نهایت منزوی خواهد شد. به نظرم این مسئله نگرانکننده است.
این فرض شما انتزاعی است و ربطی به واقعیت ندارد. چون هر ایرانی در هر جای ایران وقتی چشم باز میکند از تلویزیون و رادیو و حالا ماهوارهها و دیگر وسایل ارتباط جمعی زبان فارسی را میشنود و در معرض آن قرار میگیرد. بعد از آن به مدرسه میرود و زبان فارسی یاد میگیرد. در مدارس ایران، کتابهای درسی به زبان فارسی است. تجربه هم نشان میدهد که زبان فارسی در این مناطق به خوبی رایج است. نمونهاش اینکه بسیاری از اساتید زبان فارسی ما کسانی هستند که تبار تُرک و کُرد دارند و تازه آنها زمانی زبان فارسی آموختهاند که اینقدر زبان فارسی از طریق رسانههای جمعی ترویج نمیشد. آمار دقیقی در دست ندارم اما به واسطه ارتباطی که با دپارتمانهای زبان فارسی دارم، به جرأت میگویم که هیچ دپارتمان زبان فارسی در ایران وجود ندارد که حداقل یکی از اساتیدش تُرک یا کُرد یا عرب خوزستانی یا بلوچ نباشند. به نوشتههای موجود درباره زبان فارسی توجه کنید. درصد قابل توجهی از این کتابها نوشته کسانی است که تبار ترکی یا کردی دارند. حتی در کردستان عراق و ترکیه، شُعرایی داریم که هزاران بیت شعر به زبان فارسی دارند. در این سو، در سیستان و بلوچستان و حتی در پاکستان شاعران فارسیزبان خوبی داریم که نمونهاش اقبال لاهوری است. نویسندگان بزرگی که در ۵۰ سال اخیر داشتهایم که جزو برترین افراد در این زمینه بودهاند، ترک یا کرد بودهاند. از جمله میتوان به مرحوم مرتضوی، سید حسن تقیزاده، یا مرحوم محمد قاضی یا ابراهیم یونسی اشاره کرد. اگر این فرض درست بود، همه اساتید زبان فارسی ما باید یا شیرازی میبودند یا اصفهانی و یزدی و کرمانی. در همین تهران، اگر پیادهروی کنید غیرممکن است محاورهای به زبان ترکی یا کردی نشنوید. بنابراین در مسقطالرأس زبان فارسی مردم به چند زبان حرف میزنند. بنابراین اینکه فرد زبان مادریاش را آموزش ببیند دلیل نمیشود که زبان فارسی را فرانگیرد و یا از زبان فارسی غفلت کند. اتفاقاً اگر زبانهای مادری را ترویج نکنیم، رابطه نسلهای تازه را با اسطورهها و ضربالمثلها و بازیهای بومی و محلی قطع کردهایم. در این صورت، خود را از بخش مهمی از ذخایر فرهنگیمان محروم میکنیم. مثل این است که خط فارسی را عوض کنیم. در این صورت، رابطهمان را با بخش عمده میراث مشترکمان از دست میدهیم و نسل آینده از بسیاری ظرایف موجود در شعر حافظ و سعدی و صائب محروم خواهد شد. چرا که بسیاری از این ظرایف مربوط به زبان و خط است. بنابراین ترویج زبانهای مادری هم به فهم بهتر زبان فارسی کمک میکند، هم به بهبود و تقویت هویت ملی یاری میرساند و هم امنیت داخلی را تقویت میکند. اگر دولتی بخواهد با زور و فشار جلوی ترویج زبانهای محلّی را بگیرد، اول از همه باید به این سئوال جواب دهد که چه میدهد و چه چیزی در قبال آن میگیرد. اگر اعمال فشار نباشد و اعلام شود که از فردا چهار مؤسسه در تبریز آموزش زبانهای مادری میدهند، فکر میکنید چند نفر در این موسسات ثبتنام میکنند؟ مسلماً تعداد محدودی خواهند بود. ولی اگر حساسیت ایجاد کنید، ممکن است سیل جمعیت برای اعلام مخالفت با سیاستهای محدودکننده به استفاده از زبانهای مادری روی بیاورند.
- اما به نظر میرسد که چند متغیر مهم در این سالها تغییر کرده است. اولا، اساتیدی که اشاره کردید که جدای زبان مادریشان در حوزه زبان فارسی متخصص شدهاند، در زمانی رشد و نمو پیدا کردند که در ایران یک حس ملیگرایانه قوی وجود داشت که بنایش زبان فارسی بود. ثانیا که در مواجهه با غرب لازم بوده که یک زبان فراگیر داشته باشیم که ارتباط مردم ایران با دستاوردهای جهانی را آسان سازد. این زبان، زبان فارسی بوده است. بنابراین هم حس ملیگرایانه قدرتمندی وجود داشته که به نظر میرسد الان تضعیف شده است، هم شاید نیاز به یک زبان واحد برای ترجمه دستاوردهای جهان برای برخی احساس نشود. این متغیرها تغییر کرده است و ممکن است در صورت آموزش زبانهای مادری این روندها تقویت شود.
من قبول دارم که اگر آموزش زبانهای مادری حساسیتبرانگیز شود، باید مراقب بود. حرف من هم این است که آموزش زبانهای مادری از حساسیتها میکاهد. کما اینکه اکنون رسانههای مختلف و از جمله صدا و سیما به زبانهای مادری برنامه تولید میکنند و مشکلی به وجود نیامده است. اما اگر بخواهید از فردا پخش برنامه تُرکی از شبکه سحر را قطع کنید، بیشتر حساسیت ایجاد میکند یا آموزش زبانهای مادری؟ اتفاقاً به مرور زبان زبان فارسی قویتر هم شده است. علیرغم این همه برنامهها و شبکههایی که با زبان مادری پخش میشوند، زبان فارسی در میان نسلهای جدید بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد. وقتی من به تبریز و نزد خانواده میروم مشاهده میکنم که نسلهای بعد ما تُرکی را به خوبی ما حرف نمیزنند کما اینکه من هم به خوبی نسل قبل از خودم تُرکی حرف نمیزنم. بنابراین اتفاقی که دارد میافتد عکس چیزی است که شما میگویید. همین الان هم آمار دانشجویان زبان فارسی را بررسی کنید. مشاهده میکنید که هنوز هم درصد قابل توجهی از دانشجویان این رشتهها تُرک یا کُرد یا اقلیتهای زبانی دیگر هستند. در ضمن، من سئوالی دارم که زبان فارسی چه معنایی دارد؟ زبان فارسی آن است که حافظ و سعدی به آن شعر میگفتند یا اینکه ما به آن سخن میگوییم؟ هر جای ایران که بروید به شکلی و با گویشی به زبان فارسی سخن میگویند. درست است که زبان معیار داریم، اما تکثر در همین زبان فارسی وجود دارد. داستان زبان فارسی در مواجهه با زبانهای مادری من را به یاد داستان عبدالمطلب و ابرهه میاندازد. وقتی ابرهه برای تخریب کعبه آمده بود، عبدالمطلب به او رجوع کرد. ابرهه فکر کردکه او درخواست دارد که از تخریب کعبه صرفنظر شود. عبدالمطلب هم در جواب گفت که به دنبال شترانش آمده است. کعبه خدایی دارد که از آن محافظت میکند. من فکر میکنم که زبان فارسی هم خدایی دارد که از آن محافظت میکند. لازم نیست ما نگران باشیم. به نظر من، تا بشر به حیات خود ادامه میدهد، زبان فارسی برقرار است. اتفاقاً اگر دل ما برای بشر و دستاوردهای او میسوزد باید برای حفظ زبانهای مادری تلاش کنیم که در معرض خطر هستند. سازمانهایی مانند سازمان ملل برای حفظ زبانهایی که ۱۰۰ نفر به آن تکلم میکنند، تلاش میکنند. ما نباید برای ترویج زبانهایی که میلیونها نفر به آن سخن میگویند، تلاش کنیم؟
- وظیفه دولت در این زمینه چیست؟ آیا ترویج زبانهای مادری الزاماً از جمله تعهدات دولت است؟ برخی اظهار میکنند که اگر کسانی میخواهند زبان مادریشان ترویج شود، خودشان اقدام کنند. سئوال دیگر این است که اغلب افراد، زبان مادری را در خانه و در سنین معمول یادگیری زبان یاد میگیرند. بنابراین، اساساً این سئوال مطرح میشود که آموزش زبانهای مادری چه کمکی به حفظ این زبانها میکند؟
دولت سازوکاری است برای اجرای قانون اساسی و بنابراین موظف است که این بند قانون اساسی را اجرا کند و به همین دلیل است که دولت موظف به ترویج و آموزش زبانهای مادری است. تاکنون دولتها در این زمینه خوب عمل کردهاند از جمله شبکههای صدا و سیما به آموزش زبانهای مادری برنامه پخش میکنند. اگر روشنفکران و سیاسیون اجازه بدهند و مسئله را حساسیتبرانگیز نکنند، آموزش زبانهای مادری هیچ مشکلی ایجاد نخواهد کرد.

نظرات